دل نوشته هایم وقتی کوچولو بودم

باز هم دوباره دیدم ازم جدایی**باز خاطراتت شده برام تداعی**میمیرم از این درد بی صدایی**میمیرم از تنهایی

دل نوشته هایم وقتی کوچولو بودم

باز هم دوباره دیدم ازم جدایی**باز خاطراتت شده برام تداعی**میمیرم از این درد بی صدایی**میمیرم از تنهایی

شب شد

شب شد دل من بی تو پی شرحه روان شد

باشد که نمازم به تمنای وصال تو قضا شد

این هر چه که دیدم همه از کف بستانی

یارم تو چه خواهی که هر آن هست فنا شد

عشق؟

 به هوای عشق بیگانه پرستی نکنم ، به هوای تو که پیشم نیستی ، من نه هرگز که تو را  گدایی نکنم

!!/

غصه را بسپار به باد و عشق را در وجودت برای خودت روشن کن

بی معنا

خواب از چشم ترم می گذرد،فکر تو یک لحظه ز من دور نیست، هر جا که پایم می کشد می روم، میدانم که عشق مرا به سمتت می کشد، میدانم که حتی در آخرین لحظه عمر هم ، باز با تو در یک مسیر خواهم بود 

گرچه دنیا همه را از طرفت میراند/ دل غمگین من از درد دلت میداند / هر چه باشی و هر آنچه که تو در بر داری/ همه را ، بس که کمی بیش ز تو می خواند / هر چه گویی ،دل من باز به راه کج خود / عقل و هوش و قدمم را بی تو هی می راند 

عشق را گر چه در این شهر همه گم کردند / درد دل را همه از بهر غمت بت کردند

زندگی لحظه ی بی قراریه / فکر من ،فکر تو و یه عالمه خیالیه/ هر کجا خواستی برو /به حرف دل گوش نکن / عاقب حرف دلت آخر بد بیاریه 

دنیا

دنیای من رنگ غم است/عشقش برای تو کم است/هر لحظه از دنیا جدا/ هر لحظه بی تو شد فنا/ دنیا اگر با من شود/ دل از غم نبودنت تنها شود

تنهایی

همین جایی و تنهایی/ تورا تا مرز رسوایی/ کشاندم تا که دریابی/ عجب رسم کهنسالی /در ویرانه آباد است /و تو همچون یک از مایی/

بدی کردم

خدایا هر بدی کردم به درگاهت فقط از روی جهل ذاتی است/خود شکستم هر چه در این عالم از پیش فانی است/تو ز رحمت تو ز هر آنچه در بر داری/تو ببخشا که تو چون سرور این دنیایی  

دل بستن

من اگر دل به کسی می بندم / تو مپندار که از ناچاریست/ تو بیاندیش که دنیا کوتاست/ این جهان ارزش این دلخواهیست/ به هوای تو دلم میماند/دل در این وهمه شوریده دلی/دل اگر عشق به دنیا داده/غم و اندوه در آن دنیا نیست  

فرق

وقتی یه مداد سیاه داری و رنگ دیگه ای و ندیدی هر چیزی که دیگران دارن رو قبول نمیکنی چون خودت نداری و به داشته ی بی ارزشت ارزش میدی اما وقتی که یه چیز دیگه بدست میاری وقتی اون مداد سیاه نباشه تازه میفهمی که چه فرقی بین  مداد سیاه با مدادهای دیگه هست  

دل شکستن

دل شکستی و دلت می شکند / تو بدان این را که/در جوابم همه دنیا /تو را می شکند  

شعر

سالها در طلبت بودم و درمانده شدم/رنج دیدار کشیدم همچو پروانه شدم/یک نظر بر من مسکین تو نکردی هرگز/عاقبت در طلب شمع من افسانه شدم

راز دل

حرف دل راز است ، راز خود را فاش نکن ، راز اگر فاش شود ، صاحب دل رسوا شود ، بس عجیب حافظه ی مردم شهر ، قوی می گردد، خاطرات رازها از ذهن این مردم شهر ، پاک نمی گردد ، راز دل با آن گوی که بدانی دو لبش دوخته به هم ، در دهانش نیست هرگز زبان ، آن که او را تو رازدار خود بنمایی ، کاش باشد به دلش عشق به تو ، که نگهدار تمام سخنان دل رنجیدت باشد

من و خودم

یاد گرفتم به اندازه همه ی وجودم بنویسم که خودم هستم و خودم ،و تنهایی را برگزینم هرچند که انبوهی در کنارم باشد،یاد گرفتم که خودم را بخوان خودم را بخواهم و به خودم ببالم ، نه اینکه من مغرور باشم ،نه ، من اینگونه هستم چرا که وقتی تورا در کنارم داشتم به من نیاندیشیدی و مرا نخواندی ، من دیگری را لحظه ای خواهم خواند که ذره ای مرا بخواهد و آن مقدار خواهمش داشت که تا ابد مرا بخواهد،یاد گرفتم من و غیر من نه ، چون خودم با خودم و تو می شوم ما نه بی من

زندگی و خشم

زندگی گرچه در این شهر ،مرا پشت در وهم و خیال جای گذاشت/تو فقط این را دان، که دگر بار که من پای نهم بر دنیا/ به فلک ،به زمین و به زمان، که همه شهر بسوزد از خشم/ که همه عالم از این خشم خراباته شود/ که جهان پشت در دل ،به تمنای نگاه تو پر از ناله شود/شاید آن لحظه ، هم آغوش تو گردم ، شاید/ شاید از هر چه در اینجاست ،دلم را کندم/شاید آنقدر دگر دور شوم/که ز خشمم همه ایمن گردند

یادمان باشد

یادمان باشد ,که در کلبه تنهایی دل ,هر کسی یک بار از آن می گذرد ,شاید امروز, نه فردا که دلم تنها شد, هر غریبه ,به تمنای هوس بازی خود, این دلم را ببرد

یادمان باشد اگر دل تنگیم, به هوای هوس آنکه هوس رانی کرد,دل خود را به بهایی نفروشیم که چون,دل عزیز است و, دل دادن از آن هم بهتر

???6

 زندگی حرف و سخن نیست که به یک باد رود

زندگی صحبت عمریست که به یک باد رود

???5


 قصه ی عشق عجیب است

به خاطر نسپارش هرگز

آنچنان می گذرد عشق

که انگار نبود

???4

عشق را می نگارم بر قلب

تا که هرگز نرود از یادها

عشق را من می برم در کنج ذهن

تا که باشد خاطر این روزها

عشق را من در همه جا می برم

تا نیابی اثر از بی عشقی

عشق را من جاودانه می کنم

تا بدانی عاشق عاشق هام

???3

 وقتی که دنیا دود شد شاید فراموشت کنم

کاشانه ام نابود شد شاید فراموشت کنم

آسان ز دستم داده ای ، باشد به این هم راضی ام

وقتیکه اشکی دود شد شاید فراموشت کنم

هرگز ز دستت اینچنین ، سیلی به احساسم نخورد

وقتی خدا نمرود شد شاید فراموشت کنم

؟؟؟2

چه کسی می گوید که گرانی اینجاست ؟ چه شرافت ارزان ، تن عریان ارزان ، عشق ارزان و دروغ از همه چیز ارزانتر 

???

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد ، ز دیاره غم همه را یاد کنیم

یادمان باشد که تا ما زنده ایم ، از همه دنیا همه را شاد کنیم

عشقی که نیست !


اگر صدای پر زدن پروانه ها , گل های باغچه را به خواب عشق ببرد , تنها صدایی که می تواند مرا به خواب عشق ببرد و هرگز بیدار نکند , صدای توست.

اگر صدای پر پروانه ها قطع شود , گل ها همه بیدار و هوشیار خواهند شد ,

اما ,

صدای تو که از عمق وجودی برمی خیزی که در تمام عالم نظیری مانند آن وجود ندارد , هرگز و هرگز مرا بیدار نمی کند , حتی اگر دیگر آن صدا به گوش جان من نرسد.

اگر باشی یا اگر دیگر نباشی , آنچنان تو را دوست دارم که هرگز نمی خواهم بی حضور صدای پر معنای تو , زندگی را پیش برم

اما ,

اگر نباشی با خیال تو زنده خواهم بود هر چند زندگی دیگر برایم معنایی ندارد .

پس ,

ای عشقی که در جان من رخنه کرده ای

برای زندگی ام به حضوری گرم از تو نیاز دارم ,

پس ,

نرو و پیشم بمان

همین ;-(